English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8353 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
policy makers U سیاست گذاران
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
conspect reliability U پایایی نمره گذاران
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
frigidity U سردی
bleakness U سردی
ice U یخ سردی
chilliness U سردی
coldness U سردی
frigidly U به سردی
frigidness U سردی
iciness U سردی
gelidity U سردی
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
coolly U باخون سردی
apathy U خون سردی
sang-froid U خون سردی
sang froid U خون سردی
cold heartedly U باخون سردی
cold bloodedness U خون سردی
impassivity U خون سردی
half heartedness U بی میلی سردی
cold blood U خون سردی
impassiveness U خون سردی
raw ness U نا ازمودگی- سردی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
A cold wind is blowing. U باد سردی می وزد
to freeze U احساس سردی کردن
to feel cold U احساس سردی کردن
to create a man a lord U کسیراسمت سردی دادن
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
imperturbableness U خون سردی تشویش ناپذیری
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
imperturbably U با خون سردی بطور تشویش ناپذیر
indifference to any thing U خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cold pig U اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
pampero U باد سردی که از کوههای سوی اقیانوس اطلس می وزد
blizzards U باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard U باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
twill _ U ان خواهد
that fauit will right itself U خواهد شد
he will go U خواهد رفت
the secret will open to me U خواهد گردید
it askes for attention U دقت می خواهد
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
he shall go U خواهد رفت
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
Surely things wI'll turn out well for him in the end. U مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
outputs U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
A new government wI'll take office . U حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
She wI'll never realize this wish. U این آرزو بدلش خواهد ماند
This book wI'll be a great success . U این کتاب خیلی گه خواهد کرد
output U ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
whatsoever he doeth shall p U هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
which diffrence shall be settled only by U ..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
He gave us to understand that he would help us. U او [مرد] وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
on shall from a quo rum U جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape U بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
He threatened to thrash the life out of me . U تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
end user U شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
contingency plan U برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
He is trying to prove himself all the time. U او [مرد] همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
While the grass grows the cow starves . <proverb> U تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
The judge will have the final say on the matter. U قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
Your train will leave from platform 8. قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
author U باعث
incentive U باعث
incentives U باعث
causing U باعث
cause U باعث
causes U باعث
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
diminished radix complement U نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
A guilty conscience needs no accuser. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
He who excuses accuses himself. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
to tell somebody something [to let somebody in on something] <idiom> U به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
Excuses always proceed from a guilty conscience. <proverb> U کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند. [ضرب المثل]
the long arm of the law U دست قانون [دست قدرتمند قانون]
defaults U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
On Thursday it will be variably cloudy [cloudy with sunny intervals] . U پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
defaulting U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
default U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
restorationist U کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
defaulted U مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
to give birth to U باعث شدن
motives U محرک باعث
motive U محرک باعث
to give rise to U باعث شدن
touch off <idiom> U باعث انفجارشدن
take its toll <idiom> U باعث ویرانی
give rise to U باعث شدن
it will give rise to a quarrel U باعث دعواخواهد شد
makes U باعث شدن
make U باعث شدن
productive of annoyance U باعث زحمت
vibratory U باعث ارتعاش
vibrative U باعث ارتعاش
author U باعث شدن
set off <idiom> U باعث انفجارشدن
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
He is trying to run before he has learned do walk. <proverb> U او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
i/o U فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
doctrinaire U کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
hacker U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers U فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to cavse to see U باعث دیدن شدن
Recent search history Forum search
1che chizi baes gerefteg galb mishavad
1ICR
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1If he had gone back,it would have been brought disgrace on the family.
3she brought disgrace on the family.
2او باعث ننگ شغل قضاوت است
2او باعث ننگ شغل قضاوت است
1meaning of taking law
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com